یک‌شنبه

سخت نگیرید، Comrades!

یک‌شنبه

سخت نگیرید، Comrades!

۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

آخر هفته.

شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ب.ظ

این آخرین مطلب بنده‌ست.

جمع اضداد

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ق.ظ

مرگ مسئله‌ای حتمی در زندگی آدم است؛

با این حال، مرگ با زندگی آدم در تضاد است.


یک جور ضدّیّت خنده‌داری در این هست.

دم صبحی

پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۹ ق.ظ
تمام تصمیماتی که بعد از نیمه‌شب گرفته می‌شوند؛ مصداقی از حماقت هستند.

اصلاً از نیمه‌شب به بعد آدم، آدمِ دیگری می‌شود.
احساسات شروع به جوشش می‌کنند؛ دل‌تنگی‌های عجیب، علاقه‌های کاذب، بعضاً سقوط در یک عشق، خشم از اطرافیان، افسردگی به‌خاطر ناکامی‌ها، احساس تنهایی، بیهودگی، بی‌مصرفی، پوچی و...



جالب آنکه بعد از خوابیدن و بیدارشدن هیچ اثری از این احساسات نیست.

کاروانی

چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۰۰ ب.ظ

استاد، می‌فرمایند:

"گر راه‌زن تو باشی، صد کاروان توان زد"



جسارتاً، مزخرف است. بعد از آن "راهی که از ما زدی" دیگر کاروانی جراتِ کاروان‌شدن ندارد.

۳پرسش

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ق.ظ

چقدر میشود حرف زد؟

چرا بشر سکوت نمیکند؟

گل شبدر چه کم از لاله‌ی قرمز دارد؟

جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۲۶ ق.ظ

خواب عالم عجیبی است؛

عالمی که شکست‌ها در آن مطلقاً معنایی ندارند.

هر ناکامی، در بدترین حالت، با بیدارشدن حل می‌شود.

غرب‌زدگی

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۴۱ ق.ظ
رمانی میخوانی با شخصیّت‌های "پدرام" و "مینا" و "مهری"؛ پوف!


شخصیّت رمان فقط "ایوان دمیتری گوروف" و "پولینا آلکساندوونا" و "جارویس لوری"

امّا تو؟ به غروب این بیابان!

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ

اکثراً اتّفاقی گذرشان به اینجا می‌افتد و چنتایی چیزها را نگاه می‌کنند



مثل اینکه در بیابان لاشه‌ای پیدا کرده‌ای و لگدی نثارش می‌کنی.

کلاس ریاضی

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

حساب‌وکتاب‌های معمولاً ناقص و نصفه‌ونیمه‌ای داریم


مثلاً میشینیم با خودمون حساب می‌کنیم؛ میگیم من که فقط چیز و چیز و چیز و چیز و چیز رو میخوام.

حساب نمیکنیم برای همین‌ها میخوایم چقدر هزینه کنیم و اصلاً آیا می‌ارزه؟

گنده مآبی

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ب.ظ

تا کِی می‌خواهید اینطور سرگردان باشید؟



بیایید ارشادتان کنم.