آخر هفته.
این آخرین مطلب بندهست.
- ۰ نظر
- ۲۲ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۱
مرگ مسئلهای حتمی در زندگی آدم است؛
با این حال، مرگ با زندگی آدم در تضاد است.
یک جور ضدّیّت خندهداری در این هست.
استاد، میفرمایند:
"گر راهزن تو باشی، صد کاروان توان زد"
جسارتاً، مزخرف است. بعد از آن "راهی که از ما زدی" دیگر کاروانی جراتِ کاروانشدن ندارد.
چقدر میشود حرف زد؟
چرا بشر سکوت نمیکند؟
خواب عالم عجیبی است؛
عالمی که شکستها در آن مطلقاً معنایی ندارند.
هر ناکامی، در بدترین حالت، با بیدارشدن حل میشود.
اکثراً اتّفاقی گذرشان به اینجا میافتد و چنتایی چیزها را نگاه میکنند
مثل اینکه در بیابان لاشهای پیدا کردهای و لگدی نثارش میکنی.
حسابوکتابهای معمولاً ناقص و نصفهونیمهای داریم
مثلاً میشینیم با خودمون حساب میکنیم؛ میگیم من که فقط چیز و چیز و چیز و چیز و چیز رو میخوام.
حساب نمیکنیم برای همینها میخوایم چقدر هزینه کنیم و اصلاً آیا میارزه؟