یک‌شنبه

سخت نگیرید، Comrades!

یک‌شنبه

سخت نگیرید، Comrades!

غرب‌زدگی

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۴۱ ق.ظ
رمانی میخوانی با شخصیّت‌های "پدرام" و "مینا" و "مهری"؛ پوف!


شخصیّت رمان فقط "ایوان دمیتری گوروف" و "پولینا آلکساندوونا" و "جارویس لوری"

امّا تو؟ به غروب این بیابان!

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ

اکثراً اتّفاقی گذرشان به اینجا می‌افتد و چنتایی چیزها را نگاه می‌کنند



مثل اینکه در بیابان لاشه‌ای پیدا کرده‌ای و لگدی نثارش می‌کنی.

کلاس ریاضی

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

حساب‌وکتاب‌های معمولاً ناقص و نصفه‌ونیمه‌ای داریم


مثلاً میشینیم با خودمون حساب می‌کنیم؛ میگیم من که فقط چیز و چیز و چیز و چیز و چیز رو میخوام.

حساب نمیکنیم برای همین‌ها میخوایم چقدر هزینه کنیم و اصلاً آیا می‌ارزه؟

گنده مآبی

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ب.ظ

تا کِی می‌خواهید اینطور سرگردان باشید؟



بیایید ارشادتان کنم.

پیری

دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۸ ب.ظ

حقیقتاً درمورد پیری حرف‌های زیادی داشتم


امّا الآن به این بسنده می‌کنم که بگویم پیری چیز خوبی است؛ پیر بشوید. در جوانی هم که چه بهتر!

یادداشت

جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۸ ب.ظ

یادم باشد درمورد پیری هم چیزی بنویسم.

منبع

جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۷ ق.ظ

مشفقانه عرض می‌کنم

در نوشته‌های بنده چیزی پیدا نمی‌کنید

گویا خیلی هم تکلّف هست در نوشته‌هایم، در صدد آنم که کمترش کنم.



اکثر حرف‌های خودم را در تک پیوندی که قرار دادم، با نثری روان‌تر و دوستانه‌تر و شیرین‌تر می‌توانید بخوانید؛ اعتراف می‌کنم گاهی حتی تقلّب هم می‌کنم. بخوانید، خوب است.



پ.ن: باور کنید آن وبلاگ مال من نیست، این‌طور که از اسمشان برمی‌آید ایشان کاتبه‌ای هستن زیباروی و متشخص، دانش‌جو و جوان؛ من؟ روی سیاهی دارم، سواد شکسته‌ای و کارم؟ ولگردی.

کشتی؟ این که بلم هم نیست!

جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۴ ق.ظ

خاطره؟


مانند لنگر است،

خاطرات خوش لنگرهای سنگین‌تری اند

خاطرات بد،‌ مانند لنگری اند که به هنگام حمله‌ی دزدان‌دریایی بازی درمی‌آورد و جمع نمی‌شود


آدم را از شنا در دریای زندگی بازمی‌دارند

گاهاً این بازدارندگی خوب است

گاهی هم، همان‌طور که قبل‌تر عرض کردم،‌ می‌تواند کار دست آدم بدهد


بهتر آن است که استفاده از لنگر را یادبگیریم (مثلاً به عنوان یک نکته‌ی آموزشی می‌توانم به شما بگویم کشتی در زمان طوفان لنگر نمی‌اندازد؛ شما هم بهتر است در مواقع سخت و بحرانی زندگی از خاطره‌بازی اجتناب کنید.)


یا؟ یا آن که اصلا از اول کشتی و کشتی‌بازی را بی‌خیال شد.





عشق عراقی

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۹ ب.ظ

در سبک عراقی، هیچ‌وقت عاشقی را ندیده‌ام که به معشوقش برسد


به دردسرش نمی‌ارزد، در سبک‌های دیگر عاشق شوید.

بیهودگی

پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ق.ظ

باید اعتراف کنم این جا را فقط به‌خاطر یک نفر ساختم

فقط هم به‌خاطر او این جا می‌نویسم

وگرنه وبلاگ‌های قبلی مگر چشان بود؟


البته او؟ شاید اصلاً این جا را ندیده‌باشد.